کتاب "رابطه"


  کتاب "رابطه"
  چاپ هفتم، سال 1387، تهران


نوشتهٔ پشت جلد:

ما با زندگي قهريم، به‎ زندگي تبسم نمي‎‌كنيم، از روي ملالت و تكلف وارد زندگي مي‌شويم. وقتي تو حرف مي‌زدي من ياد يكي از خاطرات زمان كودكي‌ام افتادم. شايد چهار يا پنج ساله بودم. يك روز پدرم يك جفت گيوه نو برايم خريد و گفت ‌فردا مي‎خواهد مرا با خودش به ‎يكي از دهات مجاور شهر به ‎مهماني ببرد. من بقدري حالت شعف پيدا كردم كه تا صبح ـ باوجود اينكه خواب بچگي سنگين است ـ چند بار بيدار شدم و بيرون را نگاه كردم ببينم صبح شده است يا نه. اين يعني به ‎استقبال روز و زندگي رفتن. ولي حالا، همانطور كه تو در يكي از كتابهايت نوشته‌‎اي شب كه مي‌شود با كوله‌‎باري از ملامت، يعني با كوله‌‎بار "شخصيت" كه پر است از هزار ترس، نفرت، ‌حقارت،‌ طلب‎كاري، بدهكاري، رنج و دلهره مي‌خوابيم. با نگراني مي‌‎خوابيم. نيمه‌‎شب از فرط نگراني بيدار مي‌‎شويم، نه از فرط شوق. و صبح همين كه چشم‌مان را باز مي‎‌كنيم احساسمان اين است كه "خدايا باز هم روز آمد و من تا غروب مجبورم اين كوله‌‎بار ادبار را بر گرده‌ي ذهنم بكشم".


» برای خواندن چند صفحهٔ اول این کتاب، بروی اینجــا کلیک کنید

» فهرست موضوعی کتاب «رابطه» را از اینجا می‌توانید دریافت کنید. با تشکر از مینا خانم برای تهیهٔ این فهرست.

» برای تهیهٔ این کتاب با ما تماس بگیرید.

» در صورتیکه قبلاً این کتاب را مطالعه کرده‌اید و مایلید نظری دربارهٔ آن بنویسید، در بخش نظرات (در پایین، قسمت "ارسال يک نظر")، می‌توانید نظرتان را بنویسید تا بر روی همین صفحه قرار گیرد.

۵ نظر :

Nobody گفت...

اين کتاب حاصل مدتی است که مصفا و حسن نامی در جايی گويا چادر زده‌اند و به تاملاتی پرداخته‌اند. سئوالاتی که حسن از مصفا می‌کند سئوالاتی است که برای اکثر کسانی که کتابهای مصفا را می‌خوانند یا پا در خودشناسی می‌گذارند، پيش می‌آيد. افرادی که سئوالاتی دارند اين کتاب را بخوانند.

قطره گفت...

با اینکه در شرایط نقد نوشته های آقای مصفا نیستم ولی دلم خواست بگم :

دراین کتاب ، آقای مصفا ، حسن بیچاره رو شسته ، چلونده و روی طناب خودشناسی پهن کرده تا خشک بشه ....

بیچاره حسن در این کتاب ، کوچکترین سوالش باید غربالگری بشه تا ذره ای ایراد در خود سوال نباشه !!!

لبخند

در این کتاب حتی نحوه ی سوال کردن و ماهیت سوال انسان رو به تامل وامیداره .

با خوندن این کتاب لحظه به لحظه پرت می شی در وسط زندگی که الان جریان داره .... دور از هیاهوی ذهن .

این کتاب برام دو چیز جالب داشت :
شیرینی و لطافت بیان طنز گونه ی نویسنده که هر از چند گاهی می بینی لبخند می زنی و همینطور تا مدتها لبخند بر لبها ، خشک می شه می مونه !

و مثالهای ساده ، مختصر ، بجا و آشنای فرهنگ ما ، و مفید ...

نویسنده هیچ مبحثی رو ناقص رها نمی کنه تا سردر گم بمونه آدم ...
وبا سماجتی بی نظیر و هدفدار ، تا اون عمق مسائل می بره ...

خیلی چیزها رو باز می شه در مورد این کتاب مفید، نوشت ...

......

ناشناس گفت...

جناب مصفا یک مطلب را با انواع و اشکال مختلف کلمات و جملات توضیح داده اند. البته پذیرفتنی است که برای توضیح یک مطلب گاهی بارها و بارها به صورتهای مختلف گفته شود. اما، با توجه به فقدان نگاه تئوریک و علمی و نیز عدم برخورداری نوشته های ایشان از شیوه روش شناسی مرسوم علمی، هر بار که توضیح میدهند عملا توضیح واضحات است و چیزی بر دانش و آگاهی افزوده نمی شود. امیدوارم همین نوشته بنده در چمبر اتهام هویت فکری توسط ایشان یا همکارانشان یا همراهانشان قرار نگیرد! به عبارت دیگر، ضعف کارهای ایشان نداشتن بنیان علمی و اساس نظری است.

محمد گفت...

دوست عزیز، آقای مصفا به این اشکال شما در کتاب (زندگی و مسائل) پاسخ داده است. البته بهتر است پاسخ خود ایشان را بخوانید. اما تا جائیکه من بخاطر دارم ایشان می گوید اولاً روانشناسی علم نیست. یعنی موضوعات روانی هر فرد وابستگی بسیار به ارزشها و عرفیات هر جامعه دارد. علم آنست که در هر جا و مکان یکی است. مثلا دو بعلاوه دو در هر مکانی برابر با چهار است. این علم است. بنابراین اینکه شما می فرمایید بنیان علمی ندارد، از اساس مردود است.
دیگر اینکه آقای مصفا گفته است (در کتاب زندگی و مسائل) که آیا این محتویات ذهن تو خودشان اساس و نظمی دارند که بتوان آنها را با اساس و نظم بررسی کرد!؟
سوم، اینکه می فرمایید توضیح واضحات است درست است و علت آن اینست که هویت فکری همین واضحات را نمی تواند ببیند! لذا باید برایش روشن شود و دائماً آگاه گردد. این دقیقاً سخنی است که کریشنامورتی نیز بارها تکرار می کند. و می گوید دیگران بر من اشکال می کنند که حرفهایت ساده و تکراری است. اما همین امور ساده را ما نمی خواهیم ببینیم و خود را با تئوریها و فرضیات دوست داریم مشغول کنیم!
چهارم؛ اینکه فرموده اید "چیزی بر دانش و آگاهی افزوده نمی شود" نشان از آن دارد که خودشناسی بمفهوم واقعی را احتمالا متوجه نشده باشید. خودشناسی برای افزودن دانش نیست. برای زدودن و "رهایی از دانستگی" است. تفصیل آن را در آثار آقای مصفا و کریشنامورتی و مثنوی معنوی مولوی بخوانید.

ناشناس گفت...

اگر نیک بنگریم نقص در نوشته های استاد عزیزم نیست . صحبت های ایشان بسیار هوشیارانه و خردمندانه هست ، بسیار دوستتون دارم عمر پر برکت تان طولانی باد .

ارسال یک نظر

» لطفاً نظر خود را به خط فارسی بنویسید.

» اگر مایل به تماس با مدیر سایت یا محمدجعفر مصفا هستید، فقط از طریق صفحهٔ "تماس با ما" و ارسال ایمیل اقدام کنید.